
باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهسا حنیفه - پاسخ تند و قاطع پکن به تصمیمات اخیر واشنگتن در خصوص تعرفهها، معادلات جهانی را به لرزه درآورده است. تحریم شرکتها و افزایش تعرفهها از سوی چین، پیامی روشن دارد: این کشور حاضر نیست در برابر فشارها سر خم کند. این تقابل، که حالا سایهای سنگین بر بازارها و روابط بینالملل انداخته، بیانگر روزهایی پرچالش را میدهد.
وقتی وزارت بازرگانی چین اعلام کرد که ۱۲ شرکت آمریکایی را به فهرست کنترل صادرات خود اضافه کرده و ۶ شرکت دیگر را از هرگونه فعالیت تجاری در این کشور محروم میکند، این تصمیم چیزی فراتر از یک اقدام تلافیجویانه بود. این حرکت، ضربهای هدفمند به شریانهای حیاتی اقتصاد ایالات متحده است؛ شرکتهایی که در زنجیرهی تأمین فناوریهای دو منظوره نقش دارند، حالا از دسترسی به یکی از بزرگترین بازارهای جهان محروم شدهاند.
این تحریمها نشان میدهد که چین دیگر به دنبال بازی دفاعی نیست، بلکه استراتژی خود را به سمت تهاجم اقتصادی تغییر داده است. افزایش تعرفهها به ۸۴ درصد هم لایه دیگری به این معادله اضافه میکند؛ کالاهای آمریکایی که پیشتر با سختی در بازار چین رقابت میکردند، حالا عملاً از گردونه خارج شدهاند. این سیاست، در حالی که میتواند هزینههای تولید را برای شرکتهای آمریکایی بالا ببرد، همزمان به تولیدکنندگان داخلی چین فرصتی طلایی میدهد تا جای خالی رقبا را پر کنند. اما آیا این رویکرد در بلندمدت به نفع پکن خواهد بود؟ تجربه تاریخی نشان میدهد که چنین جنگهای تعرفهای اغلب به ضرر هر دو طرف تمام میشود، اما چین با تکیه بر اقتصاد مقاومتی خود و مداخلات دولتی در بازار سهام، به نظر میرسد برای یک نبرد طولانی آماده شده است.
دونالد ترامپ، در حالی که تعرفهها را تا ۱۲۵ درصد بالا برده و وقفهای ۹۰ روزه برای اعمال تعرفه بر دیگر کشورها اعلام کرده، سعی دارد با پیامهایی مثل «آرام باشید، همه چیز درست میشود» افکار عمومی را آرام کند. اما این آرامش ظاهری، بیشتر شبیه تلاش برای پوشاندن یک زخم عمیق است. کشاورزان آمریکایی، که ستون فقرات اقتصاد روستایی این کشور را تشکیل میدهند، حالا با کاهش تقاضای چین برای محصولاتشان دستوپنجه نرم میکنند.
واشنگتن با وعده کمکهای مالی سعی دارد این شکاف را پر کند، اما این راهحلها موقتیاند و نمیتوانند جای بازار از دسترفته چین را بگیرند. از سوی دیگر، هشدار اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، درباره کاهش ارزش پول چین، نشاندهندهی نگرانی عمیق واشنگتن از ابزارهای اقتصادی پکن است. اگر چین دست به چنین اقدامی بزند، تعرفههای آمریکا عملاً بیاثر میشود و این یعنی یک شکست تاکتیکی بزرگ برای کاخ سفید. ادعای بسنت که «چین باید مصرف را بالا ببرد و آمریکا تولید را» هم بیشتر به یک آرزوی دور از دسترس شبیه است تا یک تحلیل واقعبینانه؛ چرا که پکن سالهاست با سیاستهای خود نشان داده که اولویتش خودکفایی و تسلط بر زنجیرههای تولید جهانی است، نه تبدیل شدن به یک بازار مصرفی برای غرب.
ورود اتحادیه اروپا به این میدان نبرد، لایه جدیدی به این بحران اضافه کرده است. تصمیم برای اعمال تعرفههای ۲۵ درصدی بر کالاهای آمریکایی، از گندم و ذرت گرفته تا پوشاک و نخدندان، نشان میدهد که اروپا نهتنها از تعرفههای آمریکا بر فولاد و آلومینیوم خشمگین است، بلکه نمیخواهد در این بازی به یک تماشاچی منفعل تبدیل شود. این اقدام، که با حمایت ۲۶ کشور از ۲۷ عضو اتحادیه صورت گرفته، پیامی روشن به واشنگتن است: اروپا حاضر است هزینهی ایستادگی در برابر سیاستهای یکجانبهی آمریکا را بپردازد. اما این تصمیم، ریسکهای خودش را هم دارد؛ افزایش قیمت کالاها در بازارهای اروپایی و احتمال تلافی بیشتر از سوی آمریکا میتواند اقتصاد شکننده این قاره را تحت فشار بگذارد.
نکتهی جالب اینجاست که اروپا همزمان پیشنهاد تعلیق این تعرفهها در صورت رسیدن به یک توافق «منصفانه» را داده، که نشاندهنده تمایل به دیپلماسی در عین حفظ موضع تهاجمی است. این دوگانگی، شاید هوشمندانهترین واکنش ممکن در برابر آشوب فعلی باشد، اما موفقیتش به توانایی بروکسل در مدیریت تنشها با واشنگتن بستگی دارد.
این جنگ تجاری که حالا از مرزهای دوجانبه فراتر رفته و اروپا و بازارهای جهانی را هم درگیر کرده است، بیش از آنکه برندهای داشته باشد، بازنده به جا میگذارد. چین با تحریمها و تعرفههایش نشان داده که حاضر است هزینه کوتاهمدت را برای پیروزی بلندمدت بپردازد، اما این استراتژی ممکن است به انزوایش در تجارت جهانی منجر شود. آمریکا هم، با وجود ژستهای تهاجمیاش، در داخل با چالشهایی مثل نارضایتی کشاورزان و فشار بر مصرفکنندگان روبهروست. اروپا نیز در این میان، سعی دارد با یک بازی متعادل هم از خودش دفاع کند و هم راه مذاکره را باز بگذارد. اما واقعیت این است که در این میدان، هیچکس نمیتواند ادعای پیروزی کامل کند. بازارهای جهانی که با نوسانات اخیر به زانو درآمدهاند، شاید بزرگترین قربانی این نبرد باشند؛ جایی که ثبات، اولین چیزی است که از دست میرود و آخرین چیزی که بازمیگردد.